صفحات

۱۳۹۴ اردیبهشت ۵, شنبه

بررسی روزنامه‌های صبح تهران؛ شنبه ۵ اردیبهشت

مسعود بهنود روزنامه‌نگار روزنامه های اول هفته تهران در گزارش های خبری خود از ادامه مذاکرات هسته ای ایران و کشورهای پنج به اضافه یک نوشته اند ولی مهم ترین تیترهای صفحه اول خود را به درگذشت یک استاد ارتباطات و روزنامه نگاری، دکتر حسین قندی اختصاص داده و در مقالاتی به دو تصادف مهیب در تهران و حواشی آن پرداخته اند. چرا فقط امسال یاد کشتار ارامنه افتاده ایم تیتر و عکس صفحه اول جهان صنعت > صادق زیبا كلام در مقاله ای در قانون در خصوص كشتار ارامنه توسط عثمانی که این روزها سالگرد آن برپا شده است نوشته: این كشتار در سال‌های پایانی امپراتوری عثمانی صورت گرفته است. اما اینكه چه اتفاقی افتاده است كه جمهوری اسلامی ایران برخلاف سال‌های گذشته، امسال به ارامنه ایرانی اجازه راهپیمایی اعتراض آمیز داده جای سوال و تعجب دارد. به نظر این استاد دانشگاه: این اجازه از سر حمایت از ارامنه یا ملاحظات بشردوستانه نیست بلكه به این خاطر شاهد راهپیمایی ارامنه ایرانی در تهران بودیم كه بین تهران و آنكارا بغض و كینه‌ای وجود دارد. ایران و تركیه در خصوص مسائل خاورمیانه از جمله سوریه و یمن اختلافات عمیقی وجود دارد. بنابراین جمهوری اسلامی ایران به هر حركتی كه علیه آنكارا و ترک ها باشد اجازه داده و می‌دهد. مقاله قانون تاکید کرده: اگر روابط با تركیه خوب بود و آنكارا نیز همسو با جمهوری اسلامی ایران در جریان مشكلات یمن و سوریه واكنش نشان می‌داد،‌ قطعا به ارامنه اجازه داده نمی‌شد در تهران علیه تركیه راهپیمایی كنند. حتی اجازه داده نمی‌شد روز یكشنبه یا هر روز دیگری در كلیساهای ارامنه به واسطه كشتار ارامنه دعایی خوانده شود و ارامنه ایرانی به یاد یك و نیم میلیون نفر باشند. بسیاری معتقد هستند كه ما نباید، جنایت‌های بزرگی كه توسط پدران و اجدادمان در گذشته صورت گرفته است را فراموش كنیم، چرا كه با انكار چنین واقعیتی، آیندگان از جنایات و نسل كشی‌ها هیچ درس نمی‌گیرند و ممكن است مجدد دست به كشتار بزنند. اگر ما بدانیم پدرمان ما چه جنایت‌هایی انجام داده‌اند دیگر دست به تكرار آن نخواهیم زد. انتخابات و شورای نگهبان محمدعلی وکیلی در سرمقاله ابتکار با اشاره به نزدیک شدن تاریخ برگزاری انتخابات مجلس نوشته: اکنون که در آستانه یکی از تاثیرگذارترین انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری قرار گرفته ایم، یکبار دیگر نگاه ها به ترازوی نظارتی شورای نگهبان دوخته شده و به «اگر» فعالیت انتخاباتی جریانات سیاسی و اشخاص متمایل به حضور تبدیل شده است. به نظر نویسنده این مقاله: پس از سالها تجربه و گذر از مراحل آزمون و خطا و فروکش گرد و غبارهای سیاسی انتظار افکار عمومی تعریف ضوابط روشن، ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل ولایت مطلقه فقیه بهانه کشمکش های سیاسی دو دهه گذشته بوده است. عده ای مدعی هستند که صرف اعلام اعتقاد نامزدها به اسلام و نظام و ولایت فقیه کفایت می‌کند و عدم التزام عملی آنان نیازمند دلیل محکمه پسند می‌باشد و این بر خلاف رویه شورا بر احراز صلاحیت است. به هر روی حداقل انتظار به منظور جلوگیری از اعمال سلیقه و اجرای عدالت تعریف مفاهیم کیفی فوق به شرایط کمی می‌باشد. از طرفی بیم و امید ناشی از رویه احراز صلاحیت ها همواره فرصت ماراتن انتخابات را نابرابر کرده است. گروهی با اعتماد به داشتن صلاحیت تعیین تکلیف شده و از مدتها قبل خود را مهیای رقابت می‌کنند و گروهی هم با هاله ای از نا امیدی چشم به اتفاقات و اما و اگرها دارند. سردبیر ابتکار پیشنهاد کرده حالا که شورای نگهبان اصرار بر نظارت استصوابی بر انتخابات دارد از طریق دفاتر نظارتی خود از مدتها قبل پرونده اشخاص در مظان را بررسی نموده و بانک اطلاعاتی تشکیل دهد و مطابق ضوابط، امکان استعلام موقعیت افراد را پیش از موعد فراهم آورد. اگر امکان استعلام زود هنگام برای افراد ذیصلاح و فاقدین صلاحیت مهیا شود بلاتکلیفی بخشی از نیروها برطرف و جلوی برخورد با آبروی آنان نیز گرفته می‌شود. کیهان در یادداشت روز خود از این که دولت در انتخابات آینده مجلس سخن می گوید و اظهار نگرانی می کند انتقاد کرده و نوشته در حالی که بسیاری از مشکلات اقتصادی در کشور وجود دارد چرا دولت به جای حل این ها وارد مقوله انتخابات شده است. این روزنامه با اشاره به خبری که در باره رانت ۲ میلیارد دلاری در یکی از خریدهای خارجی منتشر شده است با اشاره به نامه چند نماینده مخالف دولت نوشته نکته تلخ ماجرا در این رانت شگفت‌انگیز و کم سابقه- که در نامه نمایندگان محترم نیز به آن تصریح شده- این است که اعتبار ۲ میلیارد دلاری مورد سوءاستفاده، بخشی از پولی است که چندی قبل به منظور مهار آب‌های مرزی با درخواست رسمی رئیس جمهور و حکم حکومتی رهبر معظم انقلاب، برای این مصرف خاص از صندوق توسعه ملی برداشت شده است. کیهان در پایان اضافه کرده که کشور سالیانه با حدود ۲۰ تا ۲۵ میلیارد دلار کالای قاچاق روبرو است! رقم وحشتناکی که هر اقتصادی را از پا در می‌آورد. بطور طبیعی این حجم از قاچاق با آنچه یک نفر در چمدانش پنهان کند و به کشور وارد کند تفاوت معناداری دارد و هر کس می‌تواند به وجود شبکه‌ای منسجم در بین برخی صاحبان قدرت در برقراری این فساد عظیم پی ببرد. زوایای کثیف طرح انتخابات استانی آیدین سیار سریع در ستون طنز بی قانون خطاب به نمایندگان مجلس نوشته: چرا به آثار زیان بار این طرح عنایت نداشتید؟ می‌پرسید کدام آثار زیان بار؟ عرض می‌کنم خدمتتون. یکی از آثار زیانبارش ورود پول کثیف است. می‌پرسید چطور استانی کردن انتخابات موجب ورود پول کثیف به سیاست میشه؟ قبلا یک کاندیدای انتخابات مجلس دم انتخابات فقط مجبور بود به یک شهر قیمه بده ولی الان مجبوره به یک استان قیمه بده. به هرحال ذات کاندیداتوری این گونه است که شخص کاندیدا به تغذیه مردم حوزه انتخابیه خودش اهمیت میده. دست خودش هم نیست. با استانی شدن انتخابات این کاندیدای بیچاره از کجا پول این همه غذا رو بیاره؟ مجبوره یه کم پول کثیف قرض بگیره و در نهایت به هم استانی‌های عزیز فلافل غیربهداشتی بده، اونم بدون گوجه. به نظر طنزنویس نکته دیگه این که استانی کردن انتخابات مجلس طرح اشتغال زایی کاندیداهای مجلس را هم به خطر می اندازد. انتخابات به خودی خود به گونه‌ای است که کلی شغل تولید می‌کند. تراکت پخش کن و مغازه ستاد کن و ... ولی با این حال بعضی‌ها هستن که شرایطشون فرق می‌کنه. حال ندارن فعالیت کنن، مغازه هم ندارن که اجاره بدن. برای همین وقتی کاندیدا بهشون میگه بیا برایت اشتغال بزایم، دست می‌کنن تو جیبشون و با اهدای شناسنامه خود فرآیند زایش کاندیدای مذکور را سهولت می‌بخشند. خب کاندیدای بخت برگشته هزینه این شناسنامه‌های یک استان را از مجاری صفراوی خودش بیاورد؟ بعد آقای وزیر کشور دوباره گلایه نکند که چرا پول کثیف وارد انتخابات شد. به ما ربطی ندارد. به نوشته طنز بی قانون: مشکل بعدی این است که استانی شدن انتخابات وعده‌های نامزدهای مجلس را با مشکل مواجه می‌کند. تا قبل از این یک کاندیدای یک شهر به راحتی وعده می‌داد که اگر به من رای بدهید سرمایه روانه شهر می‌کنم، شغل تولید می‌کنم، راه می‌سازم، تیم فوتبال می‌زنم، دور بعدی جام جهانی رو اینجا برگزار می‌کنم، دیگر کم بود بگوید کنسرت داریوش البته ارجمند برپا می‌کنم. اگر انتخابات استانی شود به کدام شهر این حرف‌ها را بزند؟ نامزدها چه جوری به سطح استان راه پیدا می‌کنند؟ قرار است هرکس از هرجا دلش خواست بیاید نامزد استان شود؟ نامزدها در هر شهر با هم کشتی می‌گیرند، برنده می‌رود استان؟ هر کی از شهر تک بیاره میره استان؟ آیا اینها زوایای تاریک این طرح نیست؟ پورشه زرد و پسر فلانی علیرضا خانی در سرمقاله اطلاعات با اشاره به دو خبر در میانه یک شب که در یکی خودرویی با شتابی بهت‌آور به در و دیوار خیابانی برخورد و به آهن‌پاره تبدیل شد و دختر بیست ساله پشت فرمان را کشت و جوان هم‌سن و سال همراهش را سخت مصدوم کرد نوشته: دو ساعت نگذشته، چند کیلومتر آنسوتر، یک ماشین میلیاردی دیگر در میانه شب، به نرده کنار بزرگراه کوبید و سه سرنشین را درجا کشت و هیچ‌کس را نجات نداد. به نظر سردبیر این روزنامه: این اتفاقات، نشانه و نمود تغییراتی شگفت در لایه‌ای از جامعه است که آثار و عوارضش بی‌گمان به سطوح دیگر سرایت می‌کند. بی‌تفاوتی بسیاری از متولیان سیاسی و اخلاقی جامعه، در گرماگرم سیاست‌زدگی و نزاع‌های جناحی و حزبی و اقتدار طلبانه، از یکسو و سستی و کرختی بسیاری از اهل اندیشه و روبه انقراض گذاردن مصلحان اجتماعی، آفتی است که می‌تواند در قعر خواب‌آلودگی سیاستمداران و روشنفکران، دوقطبی‌تر شدن جامعه را تشدید کند. سرمقاله اطلاعات پرسیده: تفاوت جامعه ما با این همه شعاری که متولیان اخلاق‌گرایی و دین مداری می‌دهند، با جامعه‌ای ماده‌گرا و لائیک کدام است؟ چه طور این مظاهر اختلافات فاحش طبقاتی، از آدم‌هایی که در همین خیابان‌ها دنبال نان خشکی می‌‌گردند تا آنهایی که انگشترشان صد چو این‌ها را سال‌ها برگ و نواست، در کنار هم قرار می‌گیرند و زوزه مرکبِ اشرافی قلیلی از جامعه، بقیه مردم سالم و شریف را به استهزاء می‌گیرد، اما متولیان اخلاق و انسانیت و عدالت، دردشان نمی‌گیرد؟ ممکن است برخی، به سفسطه بگویند که این هم از الزامات توسعه یافتگی است و بالاخره توسعه یافتگی باید از جایی شروع شود… اما ترس از آن داریم که توسعه یافتگی ما به همین جا ختم شود! مصطفی عابدی در سرمقاله شهروند درباره این حادثه نوشته: این رویداد واجد عناصری از خبر بود كه حساسیت‌های لازم را برمی‌انگیخت. این‌كه یك پورشه زردرنگ در یك خیابان داخل شهر ساعت ٤ صبح تصادف كند، جلوی پورشه به كلی از میان برود گویی كه یك تریلی از روی پراید یا ژیان رد شده! و یك دختر و پسر سرنشین آن بوده‌اند.پورشه‌ای كه در مالكیت پسر جوان یك مربی مشهور فوتبال بوده، گفته می‌شود که پسر هم نوه یکی از افراد مشهور انقلاب یعنی آیت‌الله ربانی شیرازی است، و این تصادف همزمان شده با تصادفی كه چند ساعت پیش از آن و در نیمه‌شب در نقطه دیگری از شهر رخ داده. به نوشته این مقاله: سبك زندگی كه نمادش در خودروهای لوكس و میلیاردی است، لباس‌های مارك‌دار، زندگی‌های شبانه و... سبكی از زندگی كه به دلیل اقتصاد رانتی به ویژه در سال‌های ١٣٨٤ تا ١٣٩٢ شكل گرفت و در زمانی كه عده‌ای از جوانان به شدت در فكر سیاست، عده دیگری هم در فكر ارزش‌ها بودند، گروهی هم درحال تجربه سبك زندگی جدیدی بودند كه بتوانند منابع مالی به دست آمده رانتی را هزینه كنند. شهروند افزوده: بازیگران این فیلم هندی ولی واقعی در تهران هستند. فیلمی كه فیلم نیست، همه درحال بازی در نقش واقعی خود هستند و اگر هم بمیرند، واقعی است و نه فیلم. بنابراین جذابیت‌های خبری آن قابل مقایسه با هیچ فیلمی نیست. ولی چرا واكنش‌ها در شبكه‌های مجازی تا این حد متضاد و خصمانه و گسترده است. و در نهایت این که: امكان بحث و گفت‌وگوی آزاد درباره آن تضادهای پیش‌گفته، در رسانه‌های جمعی و رسمی كشور وجود ندارد. لذا طرح مسأله به فضای مجازی كشیده می‌شود. این فضا هم به گونه‌ای است كه افراد بیش از آن‌كه تحلیل كنند، احساسات خود را بروز می‌دهند، و شدت احساسات نسبت به شكاف‌های اجتماعی به شدت شكاف‌های مزبور ربط دارد. پیمان مقدم در ستون طنز ایران نوشته: معرکه سگ‌های کشته شده حالا جایش را داده به دخترپورشه سوار. حیوان‌های خدا به همان سرعت که افکار عمومی را متحد کرده بودند، به همان سرعت و با چابکی تمام به باد فراموشی سپرده شدند. زبان بسته‌ها داشت باورشان می‌شد که رفتار مردم تغییر کرده و از این به بعد به جای پرتاب سنگ و چوب و گلوله قرار است از حقوق اولیه خود بهرمند شوند اما خب اقبال شان بلند نبود. یک پورشه زرد رنگ کوبید به درختی در پایتخت و سرنشین هایش در جا جان دادند و به معرکه‌ای جدید در میان ایرانی جماعت هم جان دادند. باز هم بازگشتیم به همان بحث شیرین فقیر و غنی و سرمایه دار زالو صفت و پول‌های چرک تا نهایتاً برخی با توجه به رنگ پورشه مرحومه نتیجه گرفتند که حقش بوده جان به جان آفرین تسلیم کند! این طنزنویس از قول عموجان دلواپس نوشته: «وقتی پای پول‌های کثیف را وسط می‌کشید و دشمن شادمان می‌کنید باید هم چنین معرکه‌ای برپا شود و ملت به یکدیگر بدبین و بد‌دل شوند. شما که عرضه ندارید یارانه اغنیا را قطع کنید مرض دارید پرونده جدیدی رو می‌کنید؟ بفرمایید این هم نتیجه اش» در پایان ستون طنز ایران آمده: ای بابا عموجان. هشت سال تمام بدون سند و مدرک و تنها از روی حدس و گمان و اختلاف‌های سیاسی درباره ثروت‌های بادآورده و سرمایه دارهای گردن کلفت و آقازاده‌های فلان و بهمان شعار دادند و تنها شعار دادند. آخرش منتهی شد به بابک زنجانی و استاد خاوری و اختلاس‌های کلی میلیارد تومانی! حالا که وزیر محترم کشور می‌فرماید برای پول‌های کثیف سند و مدرک دارم، باز صدای اعتراض شما بلند شده عواقب جنگ به ریاض محدود نخواهد شد متین مسلم در مقاله ای در شهروند در انتقاد از حمله نظامی سعودی به یمن نوشته: از جنبه فنی و تاکتیکی، مبارزه و پیروزی علیه دشمنی که در کنار قابلیت جنگ چریکی، بخش‌های وسیعی از مناطق سوق‌الجیشی و استقرار شهری را در دست دارد تقریبا غیرممکن است. مانند تجربه نبرد سال ٢٠٠٨ نظامیان عربستان علیه حوثی‌ها در منطقه جبل‌‌الدخان که با شکست این نظامیان خاتمه یافت.به لحاظ استراتژیک و منطق نظامی هم تمرکز روی حملات هوایی بدون بکارگیری نیروی زمینی و زرهی مجهز نتیجه نخواهد داد و اقدامی منجر به شکست و اشتباه در اشتباه است. ضمن آن‌که اساسا عربستان قادر به شروع یک نبرد زمینی سرنوشت‌ساز نیست. پایان حملات وسیع هوایی عربستان در شامگاه سه‌شنبه ٢١ مارس (هرچند به صورت موردی و نه سیستماتیک این حملات ادامه دارد) به خوبی نشان داد ارزیابی‌های اولیه منابع مستقل سیاسی و نظامی از نتیجه جنگ ٢٧ روزه یمن درست بوده است. به درستی مشخص نیست جنگ یمن تا چه میزان متاثر از نبرد درونی قدرت در این کشور بوده، اما متقابلا موج بازگشت آن تأثیر مستقیمی بر ساختار قدرت عربستان احتمالا به نفع ماجراجویان قدرت‌طلب غیرسنتی خواهد گذاشت. گرچه قضاوت نهایی در این‌باره شاید قدری عجولانه به نظر برسد، ولی تا آن‌جا که به امروز مربوط می‌شود علایم این موتاسیون حاکمیتی در عربستان قابل مشاهده است. نیروهایی که احساس قدرت و استقلال می‌کنند، بر نسل جدید عربی نفوذ مالی و معنوی فراوانی دارند و البته آماده ماجراجویی‌هایی هم هستند. این وضع متأثر از ضعف روزافزون شاه سلمان است یا ناشی از به آخر خط رسیدن نسل اول فرزندان بن عبدالعزیز، یا هر دو؟ علت هرچه که باشد ما درحال روبه‌رو شدن با شرایط ویژه گریز از مرکز نیروها هستیم که شباهتی با سنت‌های شناخته شده حاکم بر منطقه عربی و خلیج‌فارس ندارد.. امروز تیتر نداریم جواد دلیری در سرمقاله اعتماد نوشته: مطبوعات امروز تیتر ندارند، اندوه دارند. استاد «حسین قندی» با آن قامت خدنگ وظاهر همیشه آراسته وآن خنده همیشگی، مرد شیك‌پوش مطبوعات هم رفت؛ چه تاسف برانگیزوغم انگیز. بیماری او، نشنیدن او و نخواندن او دردی تلخ برای همه ما بود. استاد ما پس از دوره‌ای كه با بیماری تلخ «فراموشی» دست و پنجه نرم كرد، رفت و اهالی مطبوعات را تنها گذاشت. او سال‌ها فقط می‌نوشت، می‌نوشت و می‌نوشت، چه در تحریریه برای مخاطب، چه در كلاس درس و دانشگاه برای روزنامه‌نگار آینده. سردبیر این روزنامه در پایان مقاله خود تاکید کرده: سرانجام او را چه صاحب ذوق در تیترزنی بنامیم كه می‌نامیم، چه پرورش‌دهنده روزنامه‌نگاران بدانیم كه می‌دانیم و چه یك گزارشگر حق‌گو كه بود، راهش را می‌توان، «بیان دغدغه مخاطب و جذب او» با هنر تیترزنی دانست. در عصر یخبندان روزنامه‌نگاری این سرزمین كه مخاطب با مطبوعات قهر است جای استاد خالی است. اما امروزكه استاد روزنامه‌نگاری از میان مارفت، «اندوه نبودن او تیتر یك امروز ماست»

via RSS

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر