صفحات

۱۳۹۴ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

دلالان تحریم و شغل بعدی

ابراهيم نبوی
ابراهيم نبوی
فعلا که وزیر کشور و آقای پورمحمدی وزیر دادگستری و سایر قضایا از ماجرای پول کثیف عقب نشینی کردند. آگاهان معتقدند چند دلیل مهم برای عقب نشینی از ماجرای پول کثیف احتمال دارد: اول اینکه اگر دولت بخواهد ماجرای پولهای کثیف را دنبال کند، در واقع هم اساس مجلس زیر سئوال می رود، دست کم هفتاد درصد نمایندگان موجود مجلس زندگی شان به هم می ریزد، هم اساس قوه قضائیه و خانداداش روسای دو قوه، احتمالا ضربه بزرگی به روحانیت معظم شیعه می خورد که بعید نیست فردا پی قضیه تا ائمه اطهار هم گرفته شود. دوم اینکه اصولا پول کثیف در مملکت ما معنی ندارد، اصلا علما کارشان همین است که پول کثیف را بگیرند و بعد از جیک ثانیه همچین بدون آفتابه می شورن که با آب زمزم و کوثر هم به این خوبی پاک نمیشه. اصلا در چنین شرایطی پول کثیف معنی ندارد. سوم اینکه اصلا پول کثیف و پول تمیز کاملا بستگی دارد که پول دست کی هست. اگر پول دست اصولگرایان و جبهه پاچه خاری باشد، طبیعی است که پول تمیز است، حتی اگر از جی جی سراهای تایلند توسط مافیای مواد مخدر سرقت مسلحانه شده باشد، و اگر پول کثیف در دست اصلاح طلبان و سایر مخالفان حکومت باشد، به هر حال پول کثیف است، حتی اگر مال باباشان باشد و یا با بیل زدن به دست آورده باشند. اصلا در جمهوری اسلامی پول کثیف وجود ندارد، آدم که مومن و ذوب شده باشد، پولش هم تمیز است، اگر هم فتنه گر و اصلاح طلب و بی بصیرت باشد کلا پولش کثیف است. و چهارم اینکه وزیر کشور نه تنها حرفش را پس گرفته، بلکه توپ را شوت کرده وسط دروازه مطبوعات که نود درصد تیم شان روی صندلی ذخیره با زنجیر بسته شدند و گفته که مطبوعات اظهارات مرا "ناقص و جهت دار و واقعا تحریف شده" منتشر کردند. بدبختی این مطبوعات هم شدند پسر کوچک خانواده، هر کسی وسط سالن صدای مشکوکی بکند و کار بوداری صادر کند، همه می اندازند گردن پسر کوچیکه و دو تا تو سری هم می کوبند تو سرش. حالا از همه اینها گذشته، حسن آقای ما با این دل خجسته اش، بعد از عقب نشینی وزیر کشور از ماجرای پول کثیف و "کی بود کی بود من نبودم" وزارت کشور و دادگستری گفته که "دلالان تحریم به فکر شغل دیگری باشند." البته، ما هم بدمان نمی آید که دلالان تحریم به فکر شغل دیگری باشند، ولی این طوری که از برخوردهای وزارت کشور و دادگستری و آقای روحانی برمی آید، احتمالا وزرای آقای روحانی باید به فکر شغل دیگری باشند، چون اگر روحانی با همین فرمان و دنده عقب و اصولگرایان با همین فرمان و با سرعت ۱۸۰ کیلومتر در ساعت پیش می روند، احتمالا تا سه چهار ماه دیگر برادران اصولگرا وزیر و معاون وزیر می شوند و باید بگردیم دنبال کار برای وزرای کابینه اعتدال و توسعه. ازدواج با اعمال شاقه برقراری رابطه ایران و آمریکا هم شده مثل ازدواج دختر و پسر همسایه هایی که سی سال سنگ به شیشه همدیگر پرتاب کردند، آشغال جلوی خانه همدیگر ریختند، روی دیوار خانه همدیگر فحش خواهر و مادر نوشتند، زنگ خانه همدیگر را موقع خواب زدند و فرار کردند و حالا که قرار است بخاطر عشق جواد آقا پسر همسایه با کاترین جان دختر همسایه مراسم عقد و عروسی توی زیر زمین خانه داماد همزمان برگزار شود، هر کسی از خانواده و همسایه ها دارند اشکالتراشی می کنند که این دو تا جوان عاشق معصوم به عشق شان نرسند. از یک طرف اسرائیل و عربستان دو تا مغازه سرکوچه که همیشه با هم دعوا داشتند، از این وصلت ناراحتند و دارند خودشان را جر می دهند که این دوتا همسایه با هم آشتی نکنند و کار آنها کساد نشود. از طرف دیگر مجلس سنای این وری و مجلس شورای اسلامی آن وری مثل دو تا خان عمو که سالها با هم دعوا داشتند و نان شان توی دعوا بوده، نگران این هستند که دعوا تمام بشود و سر آنها بدون کلاه بماند. این وسط فقط مامان عروس و مامان دوماد با هم توافق دارند ولی از ترس بقیه باید از آزادیهای یواشکی استفاده کنند تا عقدکنان تمام شود و بروند همه پی کارشان. دیروز جان کری، رفته به اقامتگاه جواد ظریف در دفتر نمایندگی ایران در نیویورک و این اولین بار بعد از ۳۷ سال است که یک مقام آمریکایی پایش را به جایی می گذارد که اسمش رسما خاک ایران است. جان کری گفته که: "در صورت دستیابی به توافق، دولت آمریکا فارغ از مشکلات داخلی خود بر اجرای تعهدات بین المللی خود نسبت به ایران پایبند خواهد بود." جواد ظریف هم که مثل بچه مثبت های درسخوان عینک ته استکانی تند و تند در حال پاکنویس کردن متن توافقنامه و گذاشتن استتوس روی فیسبوک بطور همزمان است، از پیشرفت نگارش متن توافقنامه ابراز رضایت کرده و فقط گفته که خیلی کار سختی است. البته من فکر کنم این جواد ظریف وقتی بچه محصل هم بوده، از آنهایی بوده که همیشه هر مشقی را با چهار رنگ خودکار می نوشته و گوشه دفترش عکس شمع و گل و پروانه می کشید و حالا هم تمام دفترهای مشق دوره ابتدایی اش را لای پلاستیک نگه داشته. به هر حال جان کری بچه مثبت آمریکایی ها هم گفته که "ایران و آمریکا به یک توافق تاریخی نزدیک شده اند." از طرفی داداش خان عمو که رئیس سنای آمریکاست، در کمال رسیدن به پوچی آهی از دل برکشیده و گفته: "نمی توانیم جلوی توافق با ایران را بگیریم." احتمالا سناتور تام کاتن هم گفته: "پس حمله کنید به اسلام آباد و تمام مراکز اتمی ایرانی ها را از بین ببرید." معاون وزیر امور خارجه آمریکا هم رفته به جمع یهودیان آمریکا و در آنجا از توافق هسته ای دفاع کرده و خوشبختانه نه کسی برایش سنگ پرتاب کرده و نه گازش گرفته اند. در ایران هم مثل همیشه، بقول سفیر ژاپن در تهران در دهه هشتاد که معتقد بود "سیاست ایران مثل ترافیک تهران است، هر کسی هر کاری از دستش بیاید می کند" فعلا یک روز هوا آفتابی است و همه به توافق امیدوارند و یک روز بعد هوا ابری است و همه علیه توافق حرف می زنند. دو روز قبل حمید رسایی گفته بود "رهبری دستور داده که فکت شیت بطور خصوصی در میان مسئولان منتشر شود." فرماندهان سپاه هم که انگار حیاط فردو و نطنز محل استقرار ناموس شان است و اصلا تحمل نصب دوربین در آنجا را ندارند، هر روز یکی شان صیحه از عمق جان برمی کشد و با لگد می زند زیر میز مذاکرات بلکه به هم بریزد و دوباره همه برویم توی جنگل به جامعه آرمانی مان برسیم. علی مطهری هم که جای اظهار نظر سیاسی قبلی اش در شیراز به تازگی خوب شده، در کمال شهامت( با کمال خرازی فرق دارد) گفته که "مذاکرات هسته ای و سیاست ربطی به سپاه ندارد." فعلا منتظریم ببینیم که در هفته آینده بخاطر این جمله قرار است کدام یک از برادران حزب الله مطهری را گاز بگیرد یا بزند پک و پوزش را چنان چپ و راست کند که بقول اعاظم اراذل "پرسپکتیو صورتش بکلی بالا پایین شود." البته علی شمخانی جوجه اردک زشت سپاه که تفاوت اساسی با بقیه فرماندهان دارد، گفته که "در حال حاضر از انتشار فکت شیت عبور کرده ایم." بهروز کمالوندی سخن‌گوی سازمان انرژی اتمی هم سیفون را کشیده بر قامت رسای رسایی و گفته که "دستور انتشار فکت شیت ایرانی از سوی رهبری دروغ است."
فعلا مجالس سنای آمریکا و شورای اسلامی ایران توپخانه های شان را به طرف دولت ها نشانه رفتند، ولی فعلا شلیک نمی کنند. نظرسنجی در ایران که نشان داده بود که بین هشتاد تا نود درصد مردم ایران با توافق هسته ای موافقند و همین نشان می دهد که عزیزان اصولگرا و تندروهای اپوزیسیون حداکثر ده تا بیست درصد رای دارند. در آمریکا هم همین دو روز قبل نظرسنجی انجام شده و ۶۵ درصد آمریکایی‌ها با برداشته شدن تحریم‌های ایران موافق‌اند. و ۷۵ درصد مردم آمریکا با اقدام نظامی آمریکا به جای گفتکوی دیپلماتیک مخالفند. نکته مهم همین که نظرسنجی ایرانی ها را آمریکایی ها منتشر کردند و نظرسنجی از آمریکایی ها را در ایران منتشر کردند. هر دو تا دولت می خواهند نشان بدهند که ببینید مردم شما دوست دارند شما با ما آشتی کنید، پس بیاتو بغل عمو. البته هنوز در آمریکا چنین سئوالی مطرح نشده که چند درصد آمریکایی ها طرفدار زدن بمب اتم به ایران هستند، منتظریم ببینیم این رقم چند درصد است که دست مان بیاید آمار واقعی اپوزیسیون مجاهد و آریایی های خونین و سلطنت طلبانی که رضا پهلوی را هم قبول ندارند، در آمریکا چقدر است. مشاغل حساس و نوامیس امت شهیدپرور نمایندگان مجلس شورای اسلامی جزئیات طرح انتصاب اشخاص برای مشاغل حساس را تصویب کردند. قرار است صاحبان مشاغل حساس تابعیت جمهوری اسلامی را داشته باشند، خدمت نظام وظیفه را انجام داده باشند یا معاف شده باشند، و پاسخ وزارت اطلاعات به استعلام وضعیت آنان مثبت باشد. یعنی در واقع مشکل سیاسی نداشته باشند. البته این مشاغل حساس اینطوری نیست که شامل همه مشاغل بشود، بلکه فقط در مورد وزیران، معاونان وزیر و مدیران کل و روسای ادارات، کلیه قضات، نمایندگان مجالس، فرمانداران، بخشداران، شهرداران، کدخداها، زن کدخدا، رانندگان اتوبوس و مینی بوس، خوانندگان موسیقی محلی، رپ، سنتی و غیره، گداهایی که بیش از نیم ساعت در طول روز کار می کنند، سلمانی ها و کسانی که سابقا اپیلاسیون می کردند و فعلا ول می سابند، فروشندگان لوازم التحریر، میادین تره بار، مدیران کلاس های ذن، رواندرمانی، ارتوپدی، فارماکولوژی، اورولوژی، دراماتو لوژی( بطور کلی همه لوژی ها)، فروشندگان عمده فروش و جزئی و افرادی که از خیابان رد می شوند یا توی خانه می مانند، مردان، زنان، دوجنسی ها، بدجنس ها، کسانی که جنس شان خرده شیشه دارد، شیشه فروشها، صنایع آیینه و گچکاری و بنایی و آجر فروشی و سنگ اندازان و موتورسازان و کلیه افراد دیگر صاحبان مشاغل حساس اعلام شدند. افرادی که لازم نیست هیچ شرط خاصی برای هیچ چیزی داشته باشند و کلا هر چیزی باشند مورد قبولند شامل رهبری، اعضای مجلس خبرگان و مداحان و روضه خوانان و سایر اعضای خانواده خداوند متعال می باشند. و من الله التوفیق و علیه التکلان در آرزوی شهادت به نظر من ما نباید تنگ نظرباشیم و مانع رسیدن افراد به آرزوهای شان بشویم، اصلا به ما نباید مربوط باشد که کسی آرزو دارد به دانشگاه برود، یا در لاس وگاس قمارخانه بازکند یا فضانورد بشود و به ناسا برود یا فوتبالیست بشود و در رئال مادرید یا چلسی بازی کند. اصلا به ما مربوط نیست، ما فقط می توانیم از خداوند بخواهیم که افراد به آرزوی شان برسند. حالا ممکن است یعضی اوقات بتوانیم کمک هایی هم بکنیم، ولی اگر کمکی نتوانستیم بکنیم، حداقل نباید مانع رسیدن افراد به آرزوی شان بشویم یا اگر خیلی آدم باصفایی هستیم، باید وضو بگیریم، لباس تمیز بپوشیم، نماز حاجت بخوانیم و از خدای بزرگ بخواهیم آرزوی این عزیزان را برآورده کند. این حداقل کاری است که از سوی ما برای هموطنان و آشنایان و عزیزان یا حتی آشنایان دورمان ساخته است. برای همین است که وقتی شنیدم آقای سعید حدادیان گفته که "رهبر در آرزوی شهادت است." دارم فکر می کنم ما نباید بخاطر اینکه از رهبر خوشمان نمی آید، مانع وصول او به آرزویش شویم. بیایید دعا کنیم تا او هم به آرزویش برسد. ما که لیاقت رسیدن به این مقام بلند را نداریم، دعا کنیم او به آرزویش برسد. الهی آمین! برای چی نمی روند؟ من نمی دانم این ملت چرا وقتی کارشان تمام می شود نمی روند خانه شان؟ طرف رئیس جمهور است، هشت سال هم رئیس جمهور بوده، هشت بار هم رفته در هشت سال نیویورک، تمام اعضای خانواده اش را هم از ته جوب جمع کرده و به بهترین هتلهای شهرهای بزرگ دنیا برده و خورده و چریده، آخر کار هم ۸۶ میلیارد دلار پول را گم کرده، هدایای دولتی را با چهارتا تریلی از دفتر ریاست جمهوری بیرون برده، ماشین درب و داغانش را به قیمت میلیاردی به یک دزد دیگر فروخته، همه همکلاسی هایش وام بانکی گرفتند و پس ندادند، تمام اعضای خانواده اش را که دلاک حمام هم نمی توانستند بشوند وزیر و وکلی کرده، بعد از هشت سال هم که کارش تمام شده دلش نمی آید برود خبر مرگش توی خانه اش که با پول و امکانات دولتی ساخته بتمرگد مردم نفس راحتی بکشند. طرف دو دور کیلومتر صفر کرده، ۳۷ سال است که عضو شورای نگهبان است، زن و بچه و نوه و نتیجه اش مرحوم شده، و خودش هر روز اضافی زنده است و نمی میرد. لامروت یک نگاهی هم به متوسط سنی نمی کند که بفهمد که باید ده سال قبل غزل خداحافظی را می خواند، فکر کن در این دنیای زشتی که هر روز که بیدار می شوی می فهمی هنوز بشار اسد و فیدل کاسترو و عمرالبشیر زنده است. آخر این هم شد زندگی؟ لامصب ها رعایت نمی کنند به موقع مرحوم بشوند، ملت باید یا انقلاب کنند و زندگی شان ضایع شود یا بریزند طرف را تکه تکه کنند مثل عراق و لیبی و آخرش هم طرف بمیرد و هم مردم بدبخت بشوند. توشان ما را کشته است و بیرون شان خاورمیانه و جهان غرب و شرق را. با این همه مصیبت و بدبختی زبان شان هم مثل برج ایفل دراز است و تمام نمی شود افاضات شان، فرمانده سپاه مملکت، برادر جعفری که نه سیاست گذار کشور است، نه به دیپلماسی مربوط است، یک فرمانده ارتش است که باید روسای مملکت به او بگویند باید چه بکند، دیروز گفته که "مسئولان ملاحظات درباره عربستان را کنار بگذارند."، یعنی چه؟ یعنی طرف نمی فهمد که این حرف یعنی ورود به جنگ با یک کشور که دومین قدرت منطقه است. آن هم قدرتی که آگاهانه از درگیری با ایران خودداری می کند. لامروت ها خیلی حال شان خوب است، هی تبلیغات خودشان را هم می کنند. طرف یک مثقال "پی پی" توی شکمش نیست، می خواهد به اهرام ثلاثه مصر گند بزند، آخر برادر من! شما که توی یخچال تان سه تا خیار داری و دو تا گوجه فرنگی و نیم کیلو کاهو، برای چی صد تا مهمان دعوت می کنی به خانه تان؟ تمام کشورهای اسلامی از آن دیوانه هایی مثل عربستان سعودی و ترکیه و قطر دارند رسما شمشیر می کشند به روی ایران، رفقای سابق ایران که با پول تو جیبی ایران می رفتند ددر و ساندویچ می خوردند مثل حماس و افغانستان و سودان خودشان را چرب کردند و به اعماق عربستان سعودی فرو رفتند تا در حمله عربستان به یمن از این کشئر حمایت کنند، بحرین و امارات و کویت و اردن و لبنان هم که بطور جدی با ایران مشکل دارند. اصلا نود درصد دنیای اسلام هر روز دارند نقشه می کشند که ایران را نابود کنند، بعد برادر جعفری فرمانده سپاه فرموده که "کشورهای اسلامی باید از جمهوری اسلامی الگو بگیرند." بگو آخه برادر! با همین ریش می خوای بری تجریش؟ هر روز رهبر معظم به ملک سلمان می گوید مرتیکه جعلق بیا بریم پشت تپه های لبنان می خوام دهنتو... آسفالت کنم. آخر بگو به این زبان خوش ات که همه را دشمن خطاب می کنی؟ به پول زیادت که هر روز ارزش اش نصف می شود؟ به راه نزدیکت که تا خشتک آفریقای سیاه هم انگشت می رسانی؟ یا به کاری که می خواهی با طرف بکنی؟ این دنیای اسلام برای چی باید از ایران الگو بگیرد؟ رکورددار بی دینی که در دنیای اسلام هستیم، رکورددار مصرف مشروب که در دنیای اسلام هستیم، رکورددار خشونت که در دنیای اسلام هستیم، تولید انبوه فاحشه و جی جی را هم که در دنیای اسلام داریم، بیشترین کفار و دشمنان اسلام هم که همه از ایران برمی خیزند الحمدالله، رکورددار مصرف تریاک و سیگار و همه خلاف ها هم که هستیم، آخر از چه چیزی باید الگو بگیرند؟ بعد از ۳۷ سال حکومت اسلام ناب محمدی از کله صبح تا بوق سگ علمای اعلام دارند از حجاب زنان مسلمین در کشور گله می‌کنند و از فقر و فحشا ناله می‌کنند و از بی‌عدالتی و تبعیض می‌گویند و از بی‌دینی ملت عذاب می‌کشند، آخر این مسلمانان باید از چی ما الگو بگیرند؟ تازه! بعد از ۳۷ سال سردار جعفری اظهار لحیه کرده که: "اکنون زمان اسلامی کردن علوم، جامعه و نهادهای کشور است." ۳۵ سال قبل دانشگاههای کشور دو سال تعطیل شد، بخشی از دانشجویان و استادان اخراج شدند، علمای اسلام را ریختند توی دانشگاه و ۳۵ سال است دارند مثل خوکچه آزمایشگاهی هر سال چهار تا تجربه جدید برای مسلمان سازی دانشگاه می‌کنند. کلا تاریخ علوم غربی ۳۵ سال نیست، بعد این آقایان۳۵ سال است می خواهند آن را از بین ببرند و موفق نمی شوند. یعنی اگر این قدر که در ایران برای مسلمان کردن ملت ایران تبلیغات، فشار، سرمایه گذاری، مخ کوبی و شستشوی مغزی صورت گرفته بود، اگر در چین تبلیغات کرده بودند الآن تمام چینی ها مسلمان شده بودند و نماز جمعه پکن با حضور صد میلیون نفر برگزار می شد. آدم اصلا نمی فهمد چرا این جمهوری اسلامی موفق نمی شود هیچ کدام از برنامه هایش را اجرا کند؟ فقط از صبح تا شب دهانشان را به قطر دو متر بازکرده اند و لاینقطع نظریه پرتاب می کنند وسط چشم جهانیان. بابا بی خیال، می میری ها!

http://ift.tt/1dq4qv0

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر