مسعود بهنود
روزنامهنگار
روزنامه های امروز صبح تهران با چاپ عکس هائی از همایون خرم و محمد بیگلری پور دو موسیقدان ایرانی که در چند روز گذشته درگذشته اند یاد آن ها را زنده داشته و از "پنجشنبه سیاه موسیقی" نوشته اند. و در مقالاتی به نقد آخرین گفته های رییس جمهور در آخر هفته گذشته در مجلس ادامه داده اند.
بررسی علت شکست مذاکرات ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی، ادامه بحث شرایطی برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات آینده ریاست جمهوری و گفتگوی بخشی از اصولگرایان با اصلاح طلبان از جمله دیگر مطالب این روزنامه هاست.
چرا ایران و آژانس به توافق نرسیدند؟
حسن بهشتیپور در مردمسالاری نوشته از همان آبان ۱۳۹۰ که آقای آمانو دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی هستهای در گزارش خود ادعای تلاش ایران برای ساخت بمب هستهای را نخستین بار مطرح کرد، مشخص شد که دبیرکل جدید آژانس همان چیزی را دنبال میکند که آمریکاییها از سال ۲۰۰۲ تاکنون دنبال کردهاند. پس در این دور از مذاکرات هم آژانس برای هشتمین بار نتوانست با ایران در باره یک برنامه کاری جامع (مدالیته ) به توافق نهایی برسد.
نویسنده این مقاله در تشریح علل شکست این دور از مذاکرات نوشته آژانس بازهم حاضر نشده ارائه اسناد مورد استناد خود را به ایران در دستور کار قرار دهد، با این بهانه که کشورهای ارائه کننده این اسناد، مخالف دراختیارقراردادن آنها به ایران هستند. در حالی که با این بهانه ، نمیتواند خود را از زیر بار تعهد حقوقی که برای هر متهم در برابر اتهام زننده مطرح است، رها سازد. نکته مهم دیگر آنکه آژانس در این دور از مذاکرات نیز حاضر نشد ضمانت کند که پس ازحل وفصل شدن این موضوعات،موضوع جدیدی رامطرح نکند. آژانس به راحتی میگوید با دادن چنین ضمانتی نمیخواهد حقوق خود را محدود کرده و دست خود را ببندد.
در ادامه این مقاله آمده آژانس هنوز نمیخواهد بپذیرد که پس از حل و فصل موضوعات مربوط به ابعاد احتمالی نظامی و روشن شدن اینکه ایران هیچ اقدامی در باره فعالیتهای هستهای خارج از پیمان انپیتی و پادمان هستهای انجام نداده، پرونده ایران در شورای حکام آژانس را به حالت عادی باز گرداند. پس به چه نحو میشود برنامه کاری جامع جدید بین ایران با آژانس را با گفتوگوهای ایران و پنج به علاوه یک همسو ساخت؟
یادآوری؛ سیران و دیگران
بهار در مقاله نوشته: الان ما در منطقه زلزلهزده اهر نیستیم، ولی میتوانیم با تخیل خود، وضع مردم این منطقه را در هوای بسیار سرد آنجا پیشروی خود تجسم کنیم و اگر مسئولیتی در این زمینه میداشتیم با چنین قدرت تخیلی، بهطور قطع تا رفع مشکلات اولیه آنان از پای نمینشستیم. تخیل به ما این امکان را میدهد که با وضعیت پدران و مادران روستای شینآباد بر بالای سر دختران آتشگرفتهشان و دست و پنجهنرم کردن آنان برای درمان این عزیزان و از همه بدتر نگرانی و ترسشان از شنیدن خبر فوت برخی از آنان آشنا شویم، در این صورت هیچگاه به عنوان مسئول نه تنها بیجهت نمیخندیم، بلکه به خود اجازه نمیدهیم که به عنوان وزیر و با لحنی تمسخر و مطایبهآمیز به دانشآموزان بگوییم که مواظب باشید خودتان و والدینتان دچار سرماخوردگی نشوید، چراکه اینجا هر اتفاقی که برای شما بیفتد، گردن ما میاندازند و یقه ما را میگیرند.
به نظر نویسنده این مقاله: نیازمند آن هستیم که همه معلمان و مردم مطلع در روستاها و شهرهای کشور، خودشان دست به کار شده و با استفاده از فناوری نوین که در دسترس دارند، وضعیت مدارس و سایر اماکن خود را به تصویر بکشند تا مسئولان برای آشنایی با مشکلات آنان نیازی به تخیل نداشته باشند. شاید در پی این اقدام، جزو بسیار اندکی از آنچه که به نام یارانهها پرداخت میشود، نیز بخش کوچکی از رانتهایی را که تحت پوشش وامهای کمبهره و ارزان و... نصیب از ما بهتران میشود صرف بازسازی و تعمیر این مدارس کنند.
مقاله بهار با چاپ عکسی نشان داده در روستای بیاتلر از توابع مراوهتپه در استان گلستان هم وضع مانند مدرسه روستای شینآباد است و یکی از اهالی نوشته: اگر میخواهید روح «سیران یگانه» بیش از این آزرده نشود و برای «نادیه»، «آسیه» و «آرزو»های نوگل و نشکفته خطه دیگری از وطن حادثه مشابهی تکرار نشود، آستینها را بالا بزنید، از ظرفیت و قدرت رسانه استفاده کنید و فریاد ما را به گوش سنگین مسئولانی برسانید که تاکنون نشنیدهاند و اگرهم شنیدهاند پشت گوششان انداختهاند؛ تا هم وجدان شما کمی آرام یابد و هم وجدان ما. قدر زندههای خود را بدانیم تا قدر عافیتی باشد برای کسانی که به فاجعهای گرفتار شدهاند.
ناهید طباطبایی هم در مقاله در بهار نوشته چهل روز از حادثه تلخ آتشسوزی مدرسه روستای شینآباد میگذرد. در این حادثه دو نفر به اسامی سیران یگانه و ساریا رسولزاده جان باختند و ۲۶ نفر مصدوم شدند. ۱۰ نفر هنوز در بیمارستانهای اصفهان و اورمیه تحت درمان هستند. شدت سوختگی مصدومان به حدی بوده که نمایندگان برای رییسجمهور نامه نوشتند و خواستار اعزام چند نفر از مجروحان به خارج شدند، اما این امر صورت نگرفت. سه روز پیش انگشتان سه نفر از مجروحان قطع شد. در ارتباط با این واقعه سخنان زیادی گفته شد.
تهران خطرناک و سئوال از رییس جمهور
پیروز کلانتری کارگردان در گزارشی در اعتماد نوشته تهران ما را به بلا عادت داده است. آلودگی هوا، ترافیک، تراکم جمعیت و...، و به همه این بلاهای نقد چنان عادت کردهایم که دیگر بلای نسیه زلزله را میتوانیم با خیال راحت پشت گوش بیندازیم. ما در شهر خطرهای پنهان زندگی میکنیم و آنچه را که میبینیم و به آن عادت کردهایم آنقدر زیاد است که دیگر به خطرهای پنهانتر و درازمدتتر نمیرسیم. ترس از زلزله زمانی برای تهرانیها بزرگ شد که بم با زلزله ویران شد و تصور مردم را از اینکه زلزله خاص روستاها و شهرهای کوچک است، فرو ریخت.
سازنده فیلم «تهران چند ریشتر» یادآور شده که این فیلم را بعد از زلزله اخیر ساخته و برعکس تصورش دیده مخاطبانش حسابی ترسیده اند
تهمینه میلانی در همین گزارش یادآور شده استانداردهای جهانی پیشبینی یک صدم و یک هزارم خطر را کردهاند. بیش از ۱۰۰ سال از تحقیقات، آزمون و خطاهای این استانداردها گذشته است، اما ما همچنان بر اساس سیاست پشت گوشاندازی کارمان را پیش میبریم و خانهها و شهرهایمان را میسازیم. ظاهرا خانه و برج و شهر ساختهایم، شهرهایی که به هیچ استانداردی پایبند نیستند. همین است که همیشه هم غافلگیر میشویم.
به نوشته این کارگردان و معمار باران میبارد، شهر را آب میگیرد، مسوولان شهر مصاحبه میکنند و میگویند غافلگیر شدیم. برف هم ببارد غافلگیر میشوند و طبعا زلزله هم که بیاید غافلگیرند. سالن سینمایی میسازیم با گنجایش ۲۰۰ نفر، برای ۵۰۰ نفر بلیت میفروشیم تا با زلزله که هیچ، با یک اتصال برق آنها را از دست دهیم و بعد بگوییم غافلگیر شدیم.
وحید نوروزی در مقاله ای در تهران امروز از قول یک دانش آموز چهارده ساله نوشته: هفته قبل یکی از دوستانم که مدتها سر کلاس غایب بود با موی تراشیده آمد و ما فهمیدیم که سرطان ریه به زودی او را به آسمان خواهد برد.چه کسی جواب خانواده او را میدهد؟ آیا فرزندان مسئولین از این هوا تنفس نمیکنند؟آیا آنها بچههای خودشان را دوست ندارند؟ محمد امین واقعا غمگین بود و اشک امانش نمیداد.
نویسنده اضافه کرده: کمی برایش از استاندارد کردن سوخت و خودروها و حمل و نقل عمومی صحبت کردم تا شاید آرام بگیرد. اما این توضیحات را قبول نمیکرد. او میگفت بارها دیدهام مسئولین مشکلات را گردن هم میاندازند و هیچ اتفاقی هم نمیافتد. بعد هم به یکباره پرسید اصلا چرا آقای رئیسجمهور خودش وسط نمیآید و کاری نمیکند؟ من مطمئنم که فقط کافی است آقای احمدینژاد خودش وارد شود همه چیز حل میشود. پاسخی برایش نداشتم.نمیتوانستم توضیح دهم که تمام وزارتخانهها و سازمانهای مرتبط با آلودگی هوا مستقیما زیر نظر آقای رئیسجمهور کار میکنند.
مردم قالیباف حصیرنشین
محسن گودرزی در مقاله ای در بهار نوشته رییسجمهور در سخنرانی اخیر خود در مجلس گفت کسی که قالی میبافد، نباید روی حصیر زندگی کند. ظاهرا این تعبیر در آهنگ یکی از خوانندگان خارج از کشور استفاده شده است. این شباهت مرا یاد اتفاقی انداخت که تقریبا سه دهه پیش در خیابان جمهوری روی داد. از سالهای دور، خیابان جمهوری مرکز فروش دستگاههای صوتی و تصویری بود.
نویسنده مقاله بعد از اشاره به گسترش وسایل ارتباطی نوشته: سلیقه زیباییشناسی در یک فرآیند اجتماعی شکل میگیرد و متناسب با آن بازار معینی هم ساخته میشود. محدودیت برای برخی دستاندرکاران، ممکن است تا حدی اختلالی در این روند ایجاد کند، ولی به نظر نمیرسد تغییر اساسی در آن ایجاد کند. خوب گوش کنید، صدای این فرهنگ حتی در جایی که انتظار نمیرود، شنیده میشود.
عباس عبدی در اعتماد نوشته طی این چند روزی که از سخنرانی رییس دولت در مجلس میگذرد، مطالب متعددی در نقد آن بیان شده. گویی که در ۵/۷ سال گذشته گروههای دیگری در مصدر امور کشور بودهاند. ولی الان معلوم شده؛ آنان که هنگام آمدن درصدد انداختن طرحی نو برای عالم و آدم و کهکشان راهشیری بودهاند، از انجام وظیفه در اداره خانه و کشور خود نیز ناتوان بودهاند.
نویسنده جامعه شناس تاکید کرده ذهنیتی که مدیریت جامعه را دچار بحران کرده، در سراسر این سخنرانی دیده میشود. رییس دولت گفته است: «ملتی که در دریای ثروت نشسته نباید فقیر باشد!». درست است. وقتی ملتی در دریای ثروت بنشیند، باید هم فقیر باشد، چرا که از نشستن جز فقر و نکبت و نابرابری چیزی حاصل نمیشود. آنچه که مردمی را ثروتمند میکند، نه نفت است و نه زمین و نه طلا و نه هیچ معدن طبیعی دیگر. این استعداد و آموزش و خلاقیت و غنای فرهنگی و مسوولیتپذیری سیاسی و اخلاقی است که مردمی را ثروتمند میکند.
نکته دیگر نویسنده مقاله اعتماد بیارتباط با مورد دوم نیست. رییس دولت جملهیی را اظهار کرد، گویی که کشف ذره هیگز در فیزیک است: «ملت قالیباف، نباید حصیرنشین باشند!» در حالی که چنین نیست و در این گزاره فقط یک «ن» اضافی است. گزاره درست آن چنین است که: «مردم قالیباف، به ناچار حصیرنشین هستند».
هومن روانبخش در مقاله ای در شرق بخش دیگری از سخنان رییس دولت را به نقد کشیده از جمله این که استاد دانشگاه" ما حدود ۴۵ میلیونهکتار زمین قابل کشت داریم که تنها ۱۴ میلیون آن کشت میشود و چهار میلیون هم آیش آن است. ۲۷ میلیونهکتار زمین قابل کشت وجود دارد و آب هم هست، آب کم است اما هست، مگر میشود خدا زمین حاصلخیز خلق کند و آب ندهد؟ این نشدنی است"
نویسنده استاد دانشگاه سپس پرسیده آیا واقعا ۲۷ میلیونهکتار زمین قابل کشت وجود دارد و این آماری که از سوی دستگاههای زیرمجموعه در اختیار رییسجمهوری قرار گرفته صحیح است یا خیر؟ متاسفانه روشهایی که برای استخراج این آمار استفاده میشود مبتنی بر نرمافزارهای رایانهای و به دور از مطالعات و واقعیتهای زمینی است.
به نوشته مقاله شرق صرفنظر از خطای نرمافزاری و تفسیری، خروجی حاصل به هیچوجه کامل نیست و بسیاری از عوامل به ویژه عوامل بیولوژیک که در حقیقت مهمترین بخش اکوسیستم هستند در نظر گرفته نمیشوند. به عنوان مثال هیچگاه مشخص نمیشود که سودمندترین کاربری یک عرصه چه بوده است؟ مرتع یا کشاورزی؟ آیا نفعی که از کارکردهای یک مرتع مثل حفاظت خاک، تولید خاک، تولید و نفوذ آب، پالایش هوا، تنوع زیستی، حفظ ذخایر ژنتیکی و... به منطقه میرسد بیشتر است یا نفعی که از تولید یک محصول زراعی؟ تولیدی که با از دست رفتن سایر کارکردهای عرصه همراه است.
محمدحسین روانبخش در ستون طنز مردم سالاری نوشته قدیمها میگفتند «پول نفت باید سر سفرههای مردم دیده شود » اما به هرحال دنیا محل پیشرفت، ابتکار و بروز استعدادهای شکوفا شده است و بر همین اساس است که شعار تبدیل شده به «مردمی که قالی میبافند، نباید روی حصیر باشند».
نویسنده بر همین اساس چند پیشنهاد کرده :
- زین پس به جای اعلام اینکه در آستانه تغییرات مهم میشود حقوق بازنشستگان را بالا برد، با هم بخوانیم: «پشت درو ننداختی ننه، با خوب و بدم ساختی ننه، سرمو بگیر تو دامنت، قربون بوی پیرهنت»
- زین پس به جای اینکه رسما اعلام کنیم که قرار است در آستانه تغییرات مهم، ۵۰۰ هزار نفر با روش «دمت گرم» استخدام شوند، با هم بخوانیم: «وقتی سرت رو شونمه، درد و بلات تو جونمه جون به جونم اگه کنند، خاطرخواهی تو خونمه»
- زین پس به جای اینکه بگوییم فاز دوم هدفمندی باید هر طور شده در آستانه تغییرات مهم انجام شود تا نتیجه مورد نظر را بدهد، با هم میخوانیم: «کفتر کاکل به سرهایهای،این خبر از من ببر وای وای » (۲ بار)!
۶۰% = ۱ + ۲
پوریا عالمی در ستون طنز شرق نوشته: ریاضیدانان جهان در اعصار تاریخ مثل پراید توی گل مانده بودند و نمیتوانستند پاسخ یک مساله ریاضی را به دست بیاورند. مسالهای که دانشگاههای جهان برای پیدا کردن پاسخ آن خودشان را به در و دیوار زدند اما مثل همیشه چشمشان به دست دانشمندان ما بود. در همین رابطه یکی از ابرریاضیدانان معاصر، در حرکتی غافلگیرکننده پاسخ مساله مهم«۱ + ۲» را کشف و عیان و خیال همه را راحت کرد.
نویسنده ستون از هر نظر بی ضرر شرق بعد از تشریح فورمول های ریاضی ارتباط این گذاره به پاسخ دکتر غلامعلی حدادعادل اشاره کرده و نوشته: او در یک حرکت پاسخ ۱ + ۲ را بهدست آورد. وی در جمع ریاضیدانان و حقوقدانان و باقی جوانان گفت: ائتلاف من با آقایان قالیباف و ولایتی یعنی ۱ +۲ و این ائتلاف بیش از ۶۰ درصد از مردم را به سمت خود «جلب و جذب» خواهد کرد.
نویسنده طنز شرق نتیجهگیری کرده: ما تا الان فکر میکردیم جلبکردن با جذبکردن فرق دارد که الان متوجه شدیم گویا یکی است!
کارتون روز
via RSS
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر