مسعود بهنود روزنامهنگار روزنامه های امروز صبح تهران، چهارشنبه هشتم مهر، به مواجهه وزیر خارجه ایران و رییس جمهور آمریکا که به ادعای دولت ناگهانی و بدون برنامه اتفاق افتاده توجه زیادی نشان داده اند و با طرح ها و عکس های متعدد به شبیه سازی آن پرداخته و از زوایای مختلف از آن تجلیل یا آن را نقد کرده اند. انعکاس حملات دلواپسان به سیاست های دولت در مورد سعودی پس از حادثه منا، و گزارش هایی درباره بازگشت حاجیان ایران که رقم قربانیانشان بالاتر هم رفته است بخش دیگری از مطالب این روزنامه هاست. مواجهه خبر ساز، عزتمند یا مخالف آرمان ها در حالی که روزنامه های دست راستی و اصولگرا حملاتی از نمایندگان مخالف دولت را نقل کرده اند، روزنامه ایران با نقل نظر چند نماینده مجلس تایید آن ها از حرکت وزیر خارجه ایران در مواجهه با رییس جمهور آمریکا را منعکس کرده. از جمله علی سبحانیفر، سخنگوی کمیسیون صنایع مجلس اما در برابر انتقادات مخالفان، به "ایران" گفت: "ادب اسلامی و فرهنگ ملی ما حکم میکند وقتی کسی به ما سلام کرده و احوال ما را میپرسد، ما هم جواب سلام او را بدهیم." کمالالدین پیرمؤذن، نماینده اردبیل هم به نوشته روزنامه دولت گفته طیف مخالف دولت در مجلس بیشتر از ۵۰-۶۰ نفر نیستند و مواضع انتقادی آنها موضع مجلس نیست. اقدام آقای ظریف حتی اگر هم برنامهریزی شده باشد، باز هم انتقادی بر آن وارد نیست چون اقتضای دیپلماسی ارتباط داشتن با دیگران است. جوان در سرمقاله خود نوشته: سادهسازی برخی از امور بینالملل بعضاً سبب ایجاد آسیبهای اساسی به کشور میشود. موضوع رابطه با آمریکا یکی از این موارد است که برخی از جریانات سیاسی قصد دارند با سادهسازی بسیاری از موارد فیمابین را نادیده گرفته و به اصطلاح سند ایجاد رابطه با آمریکا را به نام خود ثبت کنند. به نظر نویسنده روزنامه سپاه پاسداران: برخی فکر میکنند که صرف رابطه با آمریکا یکشبه تمامی مشکلات زیربنایی و تفاوت ارزش هایی که ریشه در تاریخ ۳۵ ساله انقلاب و دشمنی آمریکا دارد را حل میکنند، در این باب متأسفانه تماس تلفنی ۱۵ دقیقهای حسن روحانی با باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا که در اولین سفر رئیسجمهور به نیویورک صورت گرفت به گفته بسیاری از کارشناسان تابوی رابطه با آمریکا را شکست و قواعد و امتیازاتی که در این زمینه وجود دارد را به راحتی و به ثمن بخس (امتیاز کاملا رایگان به اوباما) و با هیچ دستاوردی به طرف مقابل تقدیم کرد. جوان نوشته: برهم زدن قواعد و بهاصطلاح سیاست "راه بنداز جا بنداز" در ایجاد رابطه با آمریکا بهطور هیجانزده و وصل کردن آن به حوادث اتفاقی تنها به موضوع تماس تلفنی دو رئیسجمهور باز نمیگردد؛ بلکه در حوزههای دیگر از جمله حوزه فرهنگی نیز شاهد ایجاد چنین حفرههای نفوذی هستیم. سعید احدیان در خراسان نوشته: استکبارستیزی برای ایران هم "آرمانی ایدئولوژیک" است و هم "منفعتی استراتژیک". ما هم براساس مبانی دینی خود معتقدیم نباید ظلم پذیر بود و باید به عنوان یک شیعه منتظر برای زمینه سازی ظهور حضرت ولی عصر تلاش جدی کرد و هم اکنون به روشنی میبینیم که داشتن این راهبرد تا چه میزان توانسته است، ما به ازای منافع کلان ملی ایجاد کند. نویسنده دلایلی برشمرده از جمله اینکه به نوشته نیویورک تایمز آمریکا هشت مورد در موضوع هسته ای عقب نشینی کرده، در مورد سوریه هم عقب نشسته و این که هیات های مختلف اقتصادی اروپا به دلیل باور پیدا کردن به این که ایران لنگر و عامل ثبات منطقه است و محتاج تعاملات سیاسی و اقتصادی با ایران هستند، مرتب هیات های سیاسی و اقتصادی می فرستند، همه و همه نتیجه حفظ و پافشاری بر استراتژی استکبارستیزی ایران است. به نوشته سرمقاله خراسان: پس اگر ما میخواهیم همچنان نماد اصلی مبارزه با استکبار در جهان شناخته شویم نه این که باعث تضعیف محور مقاومت و گفتمان استکبارستیزی شویم که هم از آرمان مهدوی خود دور شویم و هم منافع استراتژیک(حیاتی) و کلانی را از دست بدهیم باید مراقب باشیم. دلیل مخالفت ما با اتفاقاتی مانند گفتگوی تلفنی دو رئیس جمهور یا پیاده روی و یا متاسفانه اشتباه غیرقابل توجیه اخیر آقای ظریف در دست دادن با آقای اوباما، به دلیل همین مساله است. صادق زیباکلام، کارشناس مسائل سیاسی به ابتکار گفت: من باید از محمدجواد ظریف گلایه کنم که چرا به خاطر دست دادن با رئیسجمهوری آمریکا از خودش در مقابل تندروها ضعف نشان میدهد و میگوید این اتفاق کاملا تصادفی بوده؟! مگر ظریف چه گناه و جرمی مرتکب شدهاست که تندروها نسبت به اقدام وی واکنش نشان دادهاند؟! به نظر این استاد دانشگاه: دست دادن وزیر امور خارجه ایران و رئیس جمهوری آمریکا، اقدامی درست و در جهت منافع ملی کشورمان بوده است و من علت عقبنشینی ظریف و روحانی مقابل تندروها را متوجه نمیشوم. زیباکلام با طرح این سوال که "تاکنون آمریکاستیزی چه دستاوردی برای ایران داشتهاست؟ فریدون مجلسی در روزنامه بهارنوشته: دست دادن وزیرخارجه ایران با رئیس جمهورى آمریکا همانا و وامصیبت اى دلواپسان همان! حالا اگر سرنگهبان فرودگاه برازیلیا به جاى رئیس جمهورشان بـه استقبال رئیس جمهورى آمده بود و با سرگروهبان دست داده بود، چنانکه افتاد و دانى، وامصیبتا مى کشیدند یک چیزى. به نوشته این تحلیلگر: وزیر خارجه با رئیس جمهورى آمریکا دست داده است! مگر با وزیرخارجه اش دست نداد و قدم نزد؟ اینکه رئیس اوست! مى خواستید چه کند؟ وزیرخارجه آمریکا بعد از بیست بار ملاقات و مذاکره و عکس دست جمعى و سرانجام امضاى توافقنامه اى که دلواپسان اسرائیل پناه آمریکایى پدرش را هم براى آن در آورده اند، طرف را مى بیند، و سلامى مى کند. ایشان جواب سلامش را ندهد؟ به او پشت کند و خودش را به ندیدن بزند؟ احمد پورنجاتی در همین روزنامه نوشته: سلام کردن و دست دادن دو مقام سیاسى در یک فضاى مشترک و رو در رو ی ناخواسته، هرچند به لحاظ مواضع سیاسى در دو اردوگاه متفاوت اند و اختلاف نظرهاى بسیارى با هم دارند، مصداق "مفهوم حقیقى آموزه هاى اخلاقى است و البته لازم نیست، چه از موضع موافقت و چه مخالفت، به ضرب و زور از این اقدام، پیام یا پیامد خاصى از نظر تغییر در مواضع سیاسى دوطرف نسبت به یکدیگر استخراج کرد. یک پرده از دست دادن ظریف و اوباما آیدین سیارسریع در صفحه طنز بی قانون توصیف کرده که: محمدجواد ظریف در یکی از راهروهای سازمان ملل مشغول قدم زدن است که ناگهان میبیند باراک اوباما هم در همان مسیر از دور میآید. استرس تمام وجودش را میگیرد. تصمیم میگیرد جایی برای پنهان شدن پیدا کند. دری باز می کند که دبیلوسی است اما در دیگر به راحتی باز می شود، تصویر را میبیند و میگوید "یا جد مونیکا لوینسکی" و سریع در را میبندد. طنزنویس ادامه می دهد که ظریف از فکر برخورد با اوباما و عواقبش تپش قلب گرفته است. دائم کیهان، کوچک زاده، کریمی قدوسی و چیزهای دیگر توی سرش میچرخند. "آیا وقت آن نرسیده است..."، "تا کی مماشات با خیانتکاران؟"، "بیرون آمدن دست آمریکایی از آستین انگلیسی" و ... اوباما داشت نزدیک و نزدیکتر میشد. خلاصه وزیر خارجه هر چه راه می جوید فایده ای ندارد و بالاخره راه میانه را برگزید، گفت دست میدم ولی فشار میدم. و اوباما و ظریف با هم دست دادند. همه منتظر بودند موسیقی متن به اوج خودش برسد، آسمان رعد و برقی بزند یا حداقل زمین یه کم دهن باز کند ولی هیچ کدام از این تحولات روی نداد. بعد از چند ثانیه کری به عراقچی گفت: چرا هیچی نشد؟ عراقچی گفت: فکر نکنم قراره چیزی بشه. کری گفت: راست میگی. یه دست دادنه دیگه. چی میخواد بشه؟ حافظه تاریخی را دست کم نگیرید سعید علیخانی در مقاله ای در روزنامه ایران با اشاره به حملات تندروها به گفته های رییس جمهور و هیات همراهش در نیویورک نوشته در این سفر، بخش عمدهای از اعلام مواضع؛ سخنرانیها و رایزنیهای رئیس جمهوری و هیأت همراه وی به برجسته کردن موضوع مسئولیت دولت عربستان در قبال سلامت و امنیت حجاج و پیگیری مسائل مربوط به حادثه دیدگان "منا" اختصاص داشت. در واقع، همزمانی تصادفی رخداد "منا" با سفر روحانی به نیویورک موجب شد تا تریبونی قدرتمند و تأثیرگذار به نفع ایران و علیه سوء سیاست دولت عربستان فعال شود. به نوشته این مقاله: تبارشناسی برخی منتقدان رایزنی مقامات تهران و ریاض نشان داده که آنان نسبت به هیچ حرکت رییس دولت سابق انتقادی نداشتند اما در این روزها که با وجود قصور دولت عربستان در تأمین امنیت حجاج، گریزی از برقراری تعامل نیست تا پیگیری حادثه و خدمترسانی به حادثه دیدگان ممکن شود، در قامت منتقد وزارت خارجه ظاهر شدهاند و با موضعگیریهای تند و خلاف مصلحتاندیشی نظام؛ خواسته و ناخواسته، به دور شدن فضا از پیگیری منطقی موضوع لطمه میزنند و با برخی اظهارات نسنجیده، حامیان "ایرانهراسی" در منطقه را شادمان و امیدوارتر از گذشته میکنند. به نوشته روزنامه دولت این جریان با این رفتار دوگانه، البته مدعی توجه به منافع ملی و امنیت شهروندان است اما در عمل، در مسیر بر هم زدن تمرکز دولت و خلاف الزامات مدیریت بحران و امنیت حجاج قدم برمیدارد واکنون نیز پا را فراتر نهاده و زمانی که با خبر مانعتراشی ریاض در صدور ویزا برای هیأت اعزامی ایران مواجه میشود؛ نوک تیز انتقادها را به جای دولت عربستان، به سوی سکانداران دیپلماسی کشورمان نشانه میرود. کیهان در سرمقاله خود با عنوان "شان ایران بالاتر از این بود" به سخنرانی رییس جمهور در سازمان ملل پرداخته نوشته این گفته ها در شأن و تراز نظام اسلامی و مردم این مرز و بوم نبود، به گونهای که اگر بخش مربوط به توافق وین- که اختصاص به ایراندارد- را از مجموعه سخنان ایشان حذف کنیم، سخنرانی جنابروحانی با سخنرانی مثلا رئیسجمهور فلان کشور دیگر به سختی قابل تشخیص بود. به نوشته این مقاله: البته شروع سخن با بسماللهالرحمنالرحیم و خاتمه آن با "والعاقبة للمتقین" نشان میداد شخصی که در حال سخنرانی است، رئیسجمهور و یا نخستوزیر یک کشور اسلامی است، اما کدام کشور اسلامی؟ پاکستان؟ عربستان؟ مصر؟ اردن؟! و... چرا که روسای کشورهای یاد شده نیز بعضا سخن خود را با بسماللهالرحمنالرحیم آغاز میکنند و احیانا با جملاتی نظیر "والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته" خاتمه میدهند. یادداشت روز کیهان در نهایت نوشته: آقای دکتر روحانی در نطق خویش از انقلاب اسلامی، رسالت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، علت درگیری و کینهتوزی نظام سلطه جهانی با ایران اسلامی، حقانیت نیروهای مقاومت در منطقه، جنایات فراوانی که آمریکا و متحدانش علیه ملت ایران مرتکب شده و هنوز میشوند و... نهفقط کمترین سخنی به میان نیاورد بلکه از یک اشاره تلویحی و کنایهآمیز گذرا به مواردی از این دست نیز دریغ ورزید. وقتی رسانه مکمل؛ جانشین میشود عباس عبدی در سرمقاله شهروند نوشته: بحران رسانه در ایران، هر روز عمیقتر میشود. هر اتفاقی که در کشور میافتد تحت تأثیر این بحران قرار میگیرد و نتیجه آن به جای همگرایی میان مردم، موجب تشدید فاصلهها و شکافها میشود. فاجعه منا نیز تلنگری دیگر بر این وضع ناخوشایند رسانهای زد. این کارشناس رسانه ای در جواب این سووال که بحران رسانهای ایران چیست نوشته: مردم ایران هنگامی به رسانههای جدید مثل فیسبوک و شبکههای مجازی دست یافتند که از داشتن رسانههای رسمی که کارکرد رسانهای صحیحی داشته باشند، محروم بودند. مهمترین دلیل استقبال بینظیر مردم ایران نسبت به سایر جوامع از این شبکهها فقدان دسترسی آنان به رسانه رسمی مفید است. نویسنده مقاله شهروند در نهایت به این جا رسیده که: اشتباه مهلکی که میکنیم این است که گمان داریم شبکههای ماهوارهای خطرناکتر از شبکههای مجازی هستند. هرچند در غیاب رسانههای آزاد و کارکردی، هر دوی این رسانهها برای انسجام اجتماعی زیان دارند، ولی در شرایط کنونی شبکههای ماهوارهای بسیار کمخطرتر از آن فضای مجازی هستند که جانشین رسانههای رسمی شده است. راهحل همان چیزی است که در همه جوامع از آن پیروی میکنند. یعنی آزادی رسانهها و اعمال بیطرفانه قوانین نظارتی. با فیلتر کردن یا ارسال موجهای تخریبی و پارازیت یا کاهش سرعت اینترنت نهتنها گامی پیش نخواهیم رفت، فقط فرصت انطباق یافتن خودمان را با محیط و جامعه از دست میدهیم. خط فقری با مبنای سیاسی حسین راغفر در مقاله ای در شرق به اعلام خط فقر بر مبنای یک دلار در روز که بانک جهانی اعلام کرده ایراد گرفته و نوشته: وقتی در سال ١٣٨٢ اولین گزارش ایران درباره خط فقر تهیه شد، ١,٦درصد جمعیت زیر خط فقر یک دلار در روز قرار گرفتند که موضوع هدفگذاری ملی نبود زیرا برای ایران باید در مقیاس بالاتری خط فقر تعیین میشد. در همان زمان هم که کارشناسان نهادهای بینالمللی در ایران بودند، به این مسئله اذعان کردند که ایران جزء کشورهایی نیست که با یک دلار در روز فقرای آن را شناسایی کنیم و باید خط فقر بالاتری تعیین شود. این کارشناس فقر تاکید کرده: در سالهای اخیر برای برخی از ایالتهای هندی، خط فقر سهدلاری را در نظر میگیرند که قاعدتا برای کشور ثروتمندی همچون ایران خط فقر بیشتر از یک دلار باید در نظر گرفته شود. جدای از اینها، بسیاری از مفاهیم در سالهای اخیر، سیاسیزده و دستمالی شده است ازجمله خط فقر، نرخ بیکاری و مفاهیم مربوط به اشتغال. بهعنوان مثال گفته میشود به فردی که یک ساعت در هفته کار داشته باشد، بیکار نمیگویند درحالیکه هدف اشتغال، تأمین یک زندگی شرافتمندانه است. در انتهای مقاله شرق آمده: تمامی این مفاهیم بار معنایی و جهتگیری سیاسی دارد و موجب میشود دولتها هم از اینکه بار مسئولیت از دوششان کاسته شود، استقبال کنند. بنابراین خط فقر یکدلار در روز امکان مقایسه فراهم میکند اما معنا ندارد. ضمن آنکه خط فقر مطلق به آن معناست که فردی از سطح زندگی حداقلی هم برخوردار نباشد که در اینجا سلامتی فرد به دلیل سوءتغذیه و نداشتن مسکن مطلوب مورد تهدید قرار خواهد گرفت پس فرد با داشتن شغل باید بتواند زندگی شایستهای داشته باشد. وای به این که نزدیک شویم شهرام شهیدی در ستون طنز اعتماد نوشته نه این که همه کار دولت فعلی بی عیب است ها. فعلا مماشات میکنیم. اما این جور هم نیست که قایم باشک بازی کنیم. یعنی ما چشم بگذاریم و هی بشماریم و آنها قایم شوند و ما حتی چشم برنداریم پیدایشان کنیم. اینها را گفتم که بگویم روحانی در نیویورک گفته فاصله ایران و عربستان به نفع هیچ کس نیست. خدمت ایشان یک لطیفه عرض کنم. طنزنویس نقل کرده: در یک جای دنیا یک موشک توسط دانشمندان نظامی و در حضور نخست وزیر آزمایش میشد. هنگام آزمایش، موشک منفجر شد و سیوهفت، هشت نفر از دانشمندان و کارشناسان و حاضران را درجا کشت. نخست وزیر خیلی خوشحال و خندان گفت: آهان. اینه! این یعنی موشک. موشکی که اینجا اینقدر بکشد ببین وقتی به مواضع دشمن برخورد میکند چقدر میکشد. ستون طنز اعتماد به این جا رسیده که: حالا اینقدر از عربستان فاصله داریم این وضعمان است نزدیک ما شود چقدر هزینه و فاجعه میخواهد بگذارد روی دستمان؟ تازه چون ایشان در سخنرانیشان نشان داد به ضربالمثلهای پارسی آشنا و علاقهمند است یک ضربالمثل مرتبط با رابطه ایران و عربستان ذکر میکنم. از قدیم گفتهاند دوری و دوستی. حالا که دوری دو کشور نتیجهاش این است، نزدیک شوند ببین چه بلایی سر ما میآورند.
http://ift.tt/1GfQHz1
۱۳۹۴ مهر ۸, چهارشنبه
روزنامه های تهران: با دست دادن ظریف و اوباما، استکبار ستیزی چه می شود
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر