ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، دستور داده است که تمامی پروازها از این کشور به مصر به تعلیق در بیایند.
آقای پوتین این تصمیم را در پی توصیه رئیس دستگاه اطلاعاتی روسیه مبنی بر "موجه" بودن تعلیق پروازها گرفته است. روشن نیست که پروازها از چه زمانی از سر گرفته میشود.
با قوت گرفتن این احتمال که بمبگذاری عامل سقوط هواپیمای روسی در شرم الشیخ بوده است چند کشور دیگر پروازها به مصر را به تعلیق در آوردهاند. بی بی سی
تیم ملی فوتسال زنان ایران که در جام ملتهای آسیا قهرمان شده است، به تورنمنت جهانی ۲۰۱۵ در گواتمالا اعزام نخواهد شد. فوتسال بانوان ایران در مرحله مقدماتی با تیمهای برزیل، پرتغال و کاستاریکا در گروه A قرار دارد و با غیبت ایران، در این گروه فقط سه تیم حضور خواهند یافت. براساس قرعهکشی مسابقات در گروه B نیز تیمهای اسپانیا، روسیه، گواتمالا و ژاپن با هم رقابت میکنند. ژاپن که با پذیرش شکست از ایران به عنوان نایب قهرمانی جام ملتهای آسیا رسید، حالا تنها نماینده آسیا در این مسابقات خواهد بود. به گزارش ورزش سه به دلیل «عدم انجام هماهنگی لازم در زمان مناسب» نماینده اول آسیا نمیتواند در تورنمنت جهانی شرکت کند. رادیو فردا
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، برای سومین سال و آنگلا مرکل نخست وزیر آلمان برای پنجمین سال متوالی از طرف مجله آمریکایی فوربس بعنوان قدرتمندترین شخصیت های جهان معرفی شدند.در این فهرست آیتالله خامنهای در مقام هجدهم قرار دارد. این سومین سال پیاپی است که ولادیمیر پوتین در این مقام قرار گرفته است. خانم مرکل دومین فرد قدرتمند جهان و قدرتمندترین زن دنیا معرفی شده است. نخست وزیر آلمان سال گذشته در رده پنجم این فهرست قرار داشت. در فهرست فوربس نام آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، نیز در رده هجدهم دیده می شود. سلطان سلمان پادشاه عربستان سعودی، جلوتر از آیتالله خامنهای در مقام چهاردهم قرار دارد.در مقام بیست و یکم نام بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل،و در مقام بیست و یکم و نام رهبر گروه تروریستی داعش در مقام ۵۷ دیده می شوند.
تازههای نشر هِیهِی- جِبِلی- قُمقُم نویسنده: رضا دانشور ناشر: چشمه تعداد صفحات: ۱۶۸ صفحه قیمت: ۱۲۰۰۰ تومان مجموعه داستانی از رضا دانشور، نویسنده ایرانی که خرداد ماه پیش در پاریس درگذشت، با عنوان "هی هی - جبلی - قم قم" به تازگی در تهران منتشر و با استقبال خوانندگان کتاب مواجه شده است. علی شروقی در بخشی از مقالهای که در روزنامهی شرق منتشر شده، دربارهی دانشور و این مجموعه داستان نوشته: " نویسندهای که گلشیری در سخنرانی معروفاش در ده شب شعر گوته با عنوان «جوانمرگی در نثر معاصر فارسی» از او که آن دوران هنوز در آغاز کار خود بود، بهعنوان نویسندهای درخور اعتنا یاد کرد. در «بازآفرینی واقعیت» سپانلو نیز قصهای از رضا دانشور به اسم «آنچه فردا بینی و پسفردا بینی و پسانفردا» هست؛ قصهای که در مجموعه «هیهی – جبلی- قمقم» هم آمده است. در صحبت از نویسندگان دهه ٤٠ و ٥٠ اغلب گزیری از گریززدن به «بازآفرینی واقعیت» سپانلو نداریم. سپانلو در مقدمهای که در «بازآفرینی واقعیت» بر قصه کوتاه دانشور نوشته، دانشور را نویسندهای تکنیکی معرفی میکند. این گفته سپانلو طبق معمولِ او که اغلب راجع به قصهها و نویسندگان، موجز و درست میگفت، درباره رضا دانشور نیز درست و دقیق است. از دانشور پس از سالها در سال ١٣٩٠ نمایشنامهای با عنوان «مسافر هیچکجا» در ایران و از طرف نشر آوانوشت منتشر شد. البته او در تمام سالهایی که در ایران نبود، بسیار نوشت اما پیش از «مسافر هیچکجا» مدتها کاری از او در اینجا چاپ نشده بود و اکنون، درحالیکه حدود چهار ماه از مرگ او میگذرد، مجموعه داستان «هیهی- جبلی- قمقم»اش در ایران منتشر شده که گزیدهای است از کارهای تازه و قدیمیاش، در کنار هم." گزارش یک زندگی نویسنده: شهرنوش پارسیپور ناشر: باران قیمت: ۲۵۰ کرون کتاب را بخرید. از متن کتاب: خاله دوست نزدیک من بود و بسیار پیش میآمد با هم درد دل کنیم. خاله را در چهارده سالگی به عقد یک مرد پنجاه و یک ساله درآورده بودند. مرد همیشه سرکوفت میزد که خاله باکره نبوده است. و خالهام شگفت زده بود که چرا شوهر پیر چنین تهمتی به او زده بود. البته مرد هیچگاه این نکته را در جائی واگو نکرده بود، اما واقعیت این است که خاله از دسته دخترانی بود که خونریزی ندارند. بحث در این مورد در اینجا شاید بد نباشد. من تا امروز از چندین زن شنیدهام که در هنگام زفاف خونریزی نداشتهاند. هیچ یک از این زنها مجبور به دروغگوئی نبودند. اخیرا در جائی خواندم که در عربستان نوزادهای دختر زیادی را معاینه کردهاند و همهی آنها بدون استثناء باکره بودند. احسان یارشاطر[خاطرات- زندهگینامه] مولف- مصاحبهکننده: ماندانا زندیان ناشر: شرکت کتاب تعداد صفحات: ۴۱۹ صفحه قیمت: ۳۵ دلار از گفتههای مولف و مصاحبهکننده: توجه به زندگی حرفهای دکتر یارشاطر و جایگاهی که او به عنوان بنیانگذار دانشنامه معتبر ایرانیکا دارد، ما را واداشت تا براساس روش تحقیق ویژهای زندگینامه ایشان را به رشته تحریر درآوریم که مستند به فعالیتهای ایرانشناسی و تلاشهای مجدانه او برای ارتقای جایگاه علمی ایرانیکا باشد. از همین رو در بخشهای گوناگونی از روال مصاحبه چه من به عنوان پرسشگر و چه خود ایشان به مقالاتی که از وی به انتشار رسیدهاست اشاره داشتیم که در نهایت با گردآوری اهم این مقالات، بخش دوم این کتاب، بازنشر همان مقالات خواهد بود که در متن زندگینامه (بخش نخست) مورد اشاره قرار گرفتهاند. آنها که به خانهی من آمدند نویسنده: شمس لنگرودی ناشر: افق تعداد صفحات: ۱۲۰ صفحه قیمت: ۸۰۰۰ تومان از متن کتاب: وارد میشوم. پردههای مخمل زیتونی زیبا و بلند را کنار میزنم. نوری درخشان از نوک نارنجهای صبحگاهی به اتاقم میتابد. بر میزم دستمال میکشم. کتری کوچک زردرنگ را آب می کنم و به برق می زنم. چراغ مطالعه را روشن میکنم. می نشینم و مشغول مطالعه روضه الصفا می شوم و نیز از شیشه کرک گرفته به حیاط و تلفن خانه نگاه می کنم و منتظر ورود آن مرد هستم. تخیل را مرده خیال کن نویسنده: سمیوئل بکت مترجم: غلامرضا صراف ناشر: نیماژ تعداد صفحات: ۷۲ صفحه قیمت: ۶۵۰۰ تومان از متن کتاب: دراز کشیده بر زمین دو بدن سپید، هر یک در نیم دایرهی خویش. تاق هم سپید و دیوار مدور هجده اینچ از جایی که آغاز میشود فاصله دارد. برگشتن از بیرون، عمارت گِرد ساده، همه سپید در سپیدی، برگشتن به درون، تق، سراسر جامد، حلقهای آن گونه که در تخیل حلقهی استخوان. نوری که همه چیز را چنان سپید میسازد بی هیچ منبع مرئی، همه چیز میدرخشد با همان درخشش سپید، زمین، دیوار، تاق، بدنها، بی سایه. گرمای شدید، سطحهای داغ اما بی هیچ سوزشی گاه ِلمس کردن، بدنها عرق ریزان. برگشتن از بیرون، عقب رفتن، بافت کوچک محو میشود، صعود کردن، محو میشود، همه سپید در سپیدی محو میشود، نزول کردن، برگشتن به درون. خلاء، سکوت، گرما، سپیدی، انتظار، نوری که کم میشود، همه چیز رفته رفته با هم تاریک میشود، زمین، دیوار، تاق، بدنها، هی بیست ثانیه، همهی آن خاکستریها، نوری که میرود، همه چیز محو میشود.
شیوه و شکل انتخاب بازیگر در سینمای ایران در یکی از گفتوگوهای رسانهای، حسام نوابصفوی، بازیگر، در جواب این که آیا جزو باند شریفینیا هست یا خیر؟ جواب داده بود مگر شریفینیا فرودگاه است که باند داشته باشد؟ البته مضمون و شکل جمله متعلق به خود نواب صفوی نیست. این جملهای است که شریفینیا چند باری در گپ و گفتهای رسمی و خصوصی عنوان کرده. در حالی که فارغ از مانور دادن بر روی واژهها، باید گفت محمدرضا شریفینیا کسی است که تا دلتان بخواهد، در تمام ردههای سنی بازیگر در چنته دارد و هر پروژه کافی است که کار و بار بازیگرهایش را بسپارد به او تا تیم یا باند یا گروه شریفینیا تمام نقشها را قرق کنند. اما این قضیه انتخاب و معرفی بازیگر به فیلمها و سریالها یکجورهایی شغل شریفینیا محسوب میشود. چون بابت هر قراردادی که بازیگرهای تیمش میبندند، بین ده تا بیست درصدش به او میرسد. برای همین هم بخشی از چانهزدنهای مرسوم سر رقم و عدد و قرارداد پای خود شریفینیاست. اوست که برای بازیگری درجه دو به اندازهی یک استار پول میگیرد و رقم خودش را هم چند برابر ارزش واقعی بالا میبرد. یکی از اولین جاهایی که شریفینیا بازیگر برگزید و معرفی کرد و تیم بازیگرها را بست، فیلم "آدم برفی" بود. و اینجا درست همان جایی است که سر همین مسائل، شریفینیا با اکبر عبدی و پرویز پرستویی به مشکل برخورد و از آنجا به بعد در پروژههایی که زیر دستش بود سراغ آنها نرفت تا بالاخره سر فیلم اخراجیها-یک این موضوع نقض شد اما باز اکبر عبدی زیر بار پرداخت پورسانت شریفینیا نرفت و در تازهترین مصاحبهاش با رضا رشیدپور، شریفینیا را "مردهخور" خواند. به جز فیلم "آدم برفی"، داوود میرباقری سر پروژه عظیم سریال "امام علی" هم مسائل مربوط به انتخاب بازیگران را به شریفینیا سپرد. پروژهای که تمام بازیگران ریز و درشتش را شریفینیا انتخاب کرده بود و تقریبا همزمان با "آدم برفی" فیلمبرداریش آغاز شده بود. کار کردن در این پروژه البته باعث نشد که شریفینیا خیلی زود جای خود را باز کند. یعنی در اصل چند سالی گذشت و فیلمهای دیگر توانستند موقعیت او را در این سمت تثبیت کنند. "دختری به نام تندر" و مهمتر از آن "عروس خوشقدم" فیلمهایی بودند که دیگر برای پی بردن به حضور شریفینیا در مقام انتخابکنندهی بازیگر نیازی به آمدن اسمش در تیتراژ نبود. فیلمهایی که عموما خود شریفینیا هم یکی از نقشهایش را برای خودش کنار میگذاشت. از "ولید" سریال "امام علی" بگیرید تا "ابی کپل" در "آدم برفی" و دیگر نقشها. کسانی چون مهناز افشار، امین حیایی، حسام نوابصفوی، گوهر خیراندیش، فرهاد آئیش، مریلا زارعی، شقایق فراهانی، مسعود رایگان، پوریا پورسرخ و... معمولا جزو افراد منتخب شریفینیا برای بازی در فیلمها و سریالها هستند اما کسانی هم بودهاند که با خطمشی او کنار نیامدهاند. مثلا سر فیلم "مهمان مامان" شریفینیا به هر ترتیب که بود "محمدرضا فروتن" و "محمدرضا گلزار" را کنار گذاشت تا نقش معتاد فیلم به "پارسا پیروزفر" برسد. یا "صبا کمالی" به خاطر اینکه حاضر نشد با شریفینیا همکاری بکند، مدتها در بایکوت بود و برای همین مدتی مجبور شد از راه "ویراستاری" زندهگیاش را بگذراند. فعالیت شریفینیا برای حمایت از بازیگران طرف حسابش به انتخاب کردنشان محدود نمیشود. وقتی این بازیگران فیلمی روی اکران دارند، شریفینیا از روابطش با چند تا از نشریات استفاده میکند و سفارش چند مصاحبه و عکس روی جلد از آن بازیگران را میدهد تا بازیگران حسابی به چشم بیایند. یکی از نشریاتی که سالهاست با شریفینیا در این زمینه همکاری دارد، هفتهنامهی "تلاش" است و مدتی هم ماهنامهی "نقشآفرینان" این کار را انجام میداد. ارتباط شریفینیا با تیم بازیگرانش، رابطهای است که در آن منفعت طرفین لحاظ شده. شریفینیا بابت کاری که میکند، دستمزدش را میگیرد و بازیگران هم برای پولی که میپردازند، شانس قرار گرفتن در موقعیت خوب و درست را به دست میآورند. یکجورهایی میشود گفت شریفینیا مدیر برنامهی غیررسمی اکثر بازیگران مطرح سینماست. اما داستان به همینجا ختم نمیشود. بازیگران زن، به خصوص تازهواردها، فقط با دادن پورسانت وارد تیم شریفینیا نمیشوند. در زمانی که هنوز شریفینیا و تندروهای ایران با هم به نقطه اشتراک حمایت از نظام مقابل "فتنه" نرسیده بودند، سایتهای جناح اصولگرا مدعی شدند که این بازیگر، زنان و دخترانی که به بازیگری علاقه دارند را مجبور به استریپتیز میکند. شاید این ادعا بخشی از افسانهسازیهای جنسی مورد علاقهی مذهبیها باشد اما کسانی که در زمینهی سینما کار میکنند به خوبی با دفتر دوم شریفینیا، جایی که خودش به ندرت آنجا میرود، آشنا هستند. دفتری که با همکاری دستیاران و دور و وریهای شریفینیا اداره میشود و کارشان هم پیدا کردن "استعدادهای بازیگر"-به خصوص در میان دخترها و زنان- در مهمانیها و پارتیها است. یکی از دستیار کارگردانهای سینمای ایران تعریف میکند که یکبار دیده شریفینیا، در معدود سر زدنهایاش به این دفتر، چهطور همکاراناش را بابت دعوت یک هنرجو باردار در دفتر بازخواست کرده و ازشان خواسته که وقتشان را با "آدمهای به درد نخور" تلف نکنند! تمام این گفتهها، نوشتهها و شنیدهها بارها با واکنش شریفینیا مواجه شدهاند. یکی از مهمترین دفعاتی که این موضوع به صورت رسمی مطرح شد، مربوط میشود به پروندهای که هفتهنامهی "همشهری جوان" در اینباره سال ۱۳۸۵ منتشر کرد. پروندهای که فردای انتشارش شریفینیا به دفتر مجله زنگ میزند و تهدید میکند که یا قضیه را تکذیب میکنید یا شکایت میکنم و میگوید: "مگه الکیه که چند تا بچهی دیپلم ردی! بخوان علیه من توطئه بکنند." مسئولان هفتهنامهی "همشهری جوان" هم بلافاصله در شمارهی بعدی تمام مطالب منتشر شده را تکذیب و یک رپرتاژ آگهی از شریفینیا تهیه کردند تا معذرت خواهیشان تکمیل بشود. تکذیب و تبلیغی که به خوبی برش و نفوذ و قدرت شریفینیا و مافیایاش را در پشت پردهی سینمای ایران نشان میدهد. قدرتی که پس از بیعت دوباره با نظام پس از فتنه و اقتدا به رهبری بیشتر و مخوفتر هم شده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر